معجزه ی همدلی کردن با کودکان (2)

در این مقاله به گام های همدلی کردن می پردازیم ، همانطوریکه در مقاله ی همدلی (1) به توضیح اینکه همدلی کردن چقدر ابزار مهمی در ارتباط با کودانمان است ، پرداختیم ، اکنون لازم است به جزئیات همدلی کردن ، بپردازیم .
6 گام برای همدلی کردن لازم است :
اگر هر کدام از این گام ها را خوب یاد بگیریم و به جا و درست ازآن ها استفاده کنیم بسیاری از مشکلات ارتباطی ما و فرزندانمان حل خواهد شد .
گام اول : مکث کردن و به حال درونی مان توجه کردن :
همانطوریکه در مقاله ی همدلی (1) گفتیم ، زمانیکه حال درونی ما خوب است ، رفتارهایمان مطلوب تر و قابل کنترل تر است و به راحتی با هر رفتار نامطلوب فرزندمان به هم نمی ریزیم ، امان از روزی که حال درونی ما خوب نباشد ، آن وقت هر یک از رفتارهای فرزندمان ، ما را به راحتی به هم خواهد ریخت ؛ پس لازم است زمانی که قصد همدلی کردن با فرزندمان را داریم به حال درونی مان توجه کنیم ، اگر حال درونی مان خوب است ، مراحل بعدی همدلی را پیش برویم ، در غیر اینصورت زمانی که حال درونی مان به هم ریخته ست ، سکوت کنیم بهتر از همدلی کردن است .
گام دوم : مشاهده گر باشیم ، زود قضاوت نکنیم :
صحنه را با دقت ببینیم ، گفته های فرزندمان را و اتفاقی که برایش رخ داده را با دقت مشاهده کنیم تا موضوع را کاملا متوجه نشدیم حرفی نزنیم ، قضاوت نکنیم .
اگر بدانیم قضاوت کردن چه بلایی سر ارتباطمان می آورد با تمام قوا تلاش می کنیم تا مهارت مشاهده گر بودن را جایگزین مهارت قضاوت کردن کنیم .
قضاوت کردن باعث حس بد در فرد مقابل می شود و کم کم سبب سلب اعتماد طرف مقابل خواهد شد و شرایط را برای عدم تلاش برای تغییر رفتار در فرد ایجاد می کند .
در زمان قضاوت عموما ازچه واژگانی استفاده می کنیم : دوباره …/ مگه نگفتم …/ تو همیشه …./ طبق معمول …/ بازم …./ چند بار بهت یه حرفو بزنم ؟ و …
پس تا این مرحله : توجه می کنم به اینکه آیا آرامم ؟ مراقب این هستم که کودک را مورد قضاوت قرار ندهم ، سپس از خودم سوال می کنم که چه چیزی باعث شده فرزند من این رفتار را از خود نشان دهد ؟ در این شرایط چه کمکی از من ساخته ست ؟
گام سوم و چهارم : پذیرش و نامگذاری احساس :
سعی کنیم خیلی زودتر آموزش احساسات را برای فرزندمان شروع کنیم ، طوری که خودش بتواند احساسات مختلفی که دچارش می شود را به زبان آورد ، از پوسترهای احساسات ، از آدمکها و عروسک های احساسات برای آموزش هر چه بهتر فرزندمان کمک بگیریم ، تا زمانیکه او هنوز کاملا به احساساتش مسلط نشده ، زمان تجربه ی احساسات مختلف ، خودمان احساساتش را نامگذاری کنیم و احساسش را در لحظه بپذیریم ، انکار احساسات کودک عواقب زیادی دارد پس این گام را جدی بگیریم ، برخی از والدین ، پذیرش احساس را اشتباه متوجه می شوند ، فکر می کنند منظور از پذیرش احساس کودکان ، زدن مُهر تایید به احساس آن هاست در حالیکه منظور ما از پذیرش احساس یعنی احساس تو را می فهمم و می دانم تو در این لحظه اینچنین احساسی را تجربه می کنی ، نمی گوییم حق با تو است ، بلکه می گوییم حال تو را احساس تو را می فهمم . پس در این گام احساس کودک را شناسایی ، نامگذاری و پذیرش می کنیم .
گام پنجم : خود را در موقعیت فرزندمان تصور می کنیم :
اگر من در چنین شرایطی بودم چه رفتاری را نشان می دادم و یا چه رفتاری طبیعتا از من سر می زد ؟
زمانی ما می توانیم احساس فرزندمان را به درستی درک کنیم که خودمان را در موقعیت او تصور کنیم .
گام ششم : فعالانه گوش کردن :
هم قد فرزندمان شویم و در چشمهایش خیره شویم و با جان دل به توضیحاتش به شکایت هایش به اعتراض هایش و …. گوش دهیم .
سراپا گوش شویم .
و حالا با یک مثال گام های همدلی را تمرین کنیم :
کودک با عصبانیت از مدرسه به خانه برمی گردد ، مامان من مدرسه رو دوست ندارم ، دیگه دلم نمی خواد مدرسه برم ….
مادری که همدلی کردن را یادنگرفته ، اینطور پاسخ می دهد :
چی ؟ مدرسه رو دوست نداری ؟ می خوای بی سواد بمونی ؟ / یعنی چی که مدرسه نمیرم ؟ مگه سرخودی ؟ / یه لباستو از تنت در بیار بعد گله شکایت کن چه خبرته ؟ و …..
و حالا مادری که گام های همدلی کردن را یادگرفته اینطور پاسخ می دهد :
اول به حال درونی اش توجه می کند اگه حال درونش خوب و آرام است به گام بعدی می رود و اگر حال درونی اش آشفته ست فقط سکوت می کند و فرصت می دهد تا خود کودک آرام شود .
و حالا مادرِ آرامِ ما ، وارد گام دوم می شود : فقط صحنه را می بیند بدون قضاوت کردن، صحنه یک کودک را نشان می دهد که عصبانی از مدرسه وارد خانه شده ، به نظر موضوعی او را ناراحت کرده
سپس وارد گام سوم و چهارم می شود :پسرم به نظرم خیلی عصبانی و ناراحت به نظر می رسی ، دوست داری الان بگی چه اتفاقی افتاده یا بعد از ناهار صحبت کنیم ؟
کودک با گریه و ناراحتی شروع به توضیح دادن می کند : مامان ، معلمم سه صفحه تکلیف گفته و من اصلا فکر نمی کنم بتونم این همه رو بنویسم دستم می شکنه !!!!
مادری که توضیح پسر 8 ساله اش را با دل و جان گوش می کند ، حالا قصد دارد بعد از نامگذاری احساس ، احساس فرزندش را با دل و جان بپذیرد ، پس لحظه ای خود را به جای فرزند 8 ساله اش می گذارد ، دست های کوچک او را می بیند و به یاد روزهایی که خودش دانش آموز کلاس دوم بود میافتد و بعد این جمله را می گوید : الهی پسرم سه صفحه تکلیف ؟ چقدر زیاد ، بیار ببینم کدوم صفحات رو ازت خواسته ، اوهوم واقعا نوشتن این همه تکلیف ، انرژی می خواد ….
و حالا اشک های کودک دیگر روی گونه هایش نیست ، تصمیم دارد لباس های مدرسه اش را از تن جدا کرده و ناهارش را بخورد و بعد یک فکری برای نوشتن تکالیفش داشته باشد .
و من به این مادر و به همه ی مادرانی که با آگاهی با فرزندانشان رفتار می کنند افتخار می کنم .
شما هم با عضو شدن در سایت و پیج ، به جمع ما بپیوند ، تا در کنار هم مادرانه هایمان را زندگی کنیم .
در این سایت ، ما شما را به کمک محتواهای آموزشی علمی و استاندارد در مسیر درست فرزندپروری ، ثابت قدم نگه می داریم .
خوشحال می شویم در اینیستاگرام ، ما را دنبال کنید و در جریان تخفیفات ویژه ی دوره های آموزشی و سایر محصولات ، قرار گیرید : samane.rashidiii
درباره سمانه رشیدی
مدرس مهارتهای فرزندپروری ، دارای مدرک کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی ، برگزارکننده ی کارگاهها و سمینارهای فرزندپروری برای والدین مشتاق ، مدرس آموزش خانواده در مدارس ، دبیر رسمی آموزش و پرورش ، نویسنده ی کتاب و مقالات
نوشته های بیشتر از سمانه رشیدی
دیدگاهتان را بنویسید